افسردگی چیست و چگونه می توان آن را از دیگر اختلالات خلقی تشخیص داد؟ افسردگی یک بیماری خلقی است. اختلالات خلقی طبقه بندی های متفاوتی دارد اما چیزی که باعث می شود افسردگی به عنوان یک بیماری خلقی برچسب بخورد مجموعه یی از علامت ها است؛ بی حالی، سستی، فقدان انرژی، احساس گناه یا احساس بی ارزشی، کم شدن اعتماد به نفس، تغییر در وزن و وضعیت اشتهای فرد یا وضعیت خواب، بی عزتی یا از دست دادن علائمی مثل شوق زندگی که فرد تا این لحظه داشته است. گاهی شدت افسردگی به حدی است که فرد به مرگ فکر می کند و احتمال خودکشی وجود دارد. برای بررسی افسردگی، فرد باید پنج علامت از این علائم را در یک مدت زمان مشخص دارا باشد. مهم ترین شرط آن است که این علائم به عملکرد اجتماعی، تحصیلی، کاری، خانوادگی و... اثر منفی وارد کرده باشد. -چرا زنان بیشتر به افسردگی مبتلا می شوند؟ اختلالات افسردگی یا درون زاد هستند یا برون زاد. عوامل درون زاد شامل زمینه ژنتیکی فعال و اختلالات هورمونی است. کسی که در خانواده اش سابقه اختلال خلقی وجود دارد نسبت به افرادی که این سابقه فامیلی را ندارند احتمال بیشتری در ابتلا به افسردگی دارد. عامل دیگر تغییر در میزان بعضی از هورمون ها و انتقال دهنده های شیمیایی- عصبی مغز است. دانشمندان ثابت کرده اند این مواد می توانند در بروز اختلالات خلقی تاثیرگذار باشند. البته ما نمی توانیم نتیجه گیری کنیم کسی که ژن فعال افسردگی دارد، افسرده می شود. بلکه مجموعه یی از عوامل سبب افسردگی می شود. مثل سطح استرس هایی که در زندگی تجربه می کنیم. در عوامل برون زاد هم کسی که حجم زیادی از استرس در نتیجه فقدان کسی یا چیزی را تحمل می کند احتمال ابتلا به افسردگی دارد. مثلاً سقط جنین یا از دست دادن همسر در این حالت اگر فرد مهارت مدیریت بر هیجانش را نیاموخته باشد مثل کامپیوتری که هنگ می کند، زانو به زمین می زند، کمرش خم می شود و در چاه عمیق افسردگی گرفتار می شود.
عامل مهم این است که زن خانه دار در مقایسه با زن شاغل با افراد کمتری سروکار دارد. وقتی زن شاغلی از منزل خارج می شود، در محل کار خود با افراد جدیدی ارتباط برقرار می کند، چیزهای جدیدی هم می آموزد و بیشتر احساس مفید بودن می کند. این احساس که کار کسانی در محل کار وابسته به انجام دادن وظایف از سوی اوست باعث تقویت احساس ارزشمندی در او می شود. اما زن خانه داری که در طول روز در چهاردیواری منزل است و تغییر و تحولی برایش رخ نمی دهد به رغم وظایف سنگینی که بر عهده دارد احساس ارزشمندی نمی کند. این زنان باید فعال باشند، اطلاعات را از طریق رسانه یا شرکت در جلسات آموزشی دریافت کنند، مهارت های ارتباطی، اجتماعی را بیاموزند و سطح زندگی خود را ارتقا دهند، برای زندگی شخصی خود ارزش قائل شوند و وقتی را به خود اختصاص دهند. - . نوع تبعیضی که پدران و مادران بین فرزندان می گذارند در شکل گیری شخصیت آنان موثر است. اگر عمل نکردن به شرعیات برای دختران بد است برای پسران هم بد است و ما نباید بین فرزندان خود فرق بگذاریم باز هم تاکید می کنم اینها به دلیل ندانستن و پایین بودن سطح آگاهی است. نگاه استبدادی به دختران پیامدهایی برای جامعه دارد. کسانی که این گونه با دختران رفتار می کنند باید مسوولیت اعمال خود را بر عهده بگیرند.
اگر افسردگی آنها درمان نشود مادر نمی تواند کودک خود را به بهترین نحو ممکن تربیت کند و او را از عشق خود سیراب کند. این فرزندان هم در زندگی شخصی و هم در زندگی اجتماعی خود دچار مشکلاتی خواهند شد. اما اگر مادری می داند دچار افسردگی شده است چرا در جهت درمان خود قدم برنمی دارد؟ ما افسرده زاییده نمی شویم بلکه مدیریت بر بحران های روحی مان را بلد نیستیم.